بیکران

همنوایی معمولا شبانه ارکستر احساسات، با بوی دارچین و نعنا

هات چاکلت، دانشگاهی نه چندان دور و چهار ضلعی نامتقارن


+ دانشگاه تهران رو دوست داری؟ میشه یه دلیل برای علاقه ات بیاری که کسی معمولا بهش فکر نمیکنه؟

آره خیلی :) ولی از دانشگاه شهید بهشتی هم خیلی خوشم میاد

چون توی خیابون انقلابه، خیابونی که بهش عشق می ورزم! خیابون انتشاراتیا، کتابای دلبرم، پر از کافه های دلبرانه ژیگولانه و گالری های جذاب، آدم دیگه چه انتظاری از یه خیابون خوب میخواد؟ بعضی وقتا دلم میخواست یه دوست جون جونیه صمیمی شبیه خودم داشتم که حال میکرد با کارایی که من دوست دارم، من آل استار نارنجی میپوشیدم و اون آل استار بنفش، دو تا کوله پشتی مینداختیم رو شونمون و لباسای رنگی رنگی رو میپوشیدیم، بدون اینکه مامان گیر بده که شما تنهایین، فلان و بهمان، میرفتیم توی انقلاب، هی دور میزدیم، از اون کتاب فروشی به این کتاب فروشی، از اون کافه به این کافه، گالری میدیدیم، میخندیدیم، توی اون گرمای مهلک، آب طالبی میخوردیم و کیف دنیا رو میبردیم
و خب دلیل دیگش،یه چهار ضلعیه نامتقارنه که چهار تا خیابون تشکیلش دادن،توی اون چهار ضلعی، دنیای شگفت انگیزیه که همیشه عاشقش بودم، دنیای تئاتر
من عاشق تئاتر دیدنم، همه آخر هفته ها، دلم میخواد با عمو کوچیکه، با یه دخترخاله، یه دوست و هرکسی که بتونه از تئاتر لذت ببره، بکشونمش تئاتر مورد علاقمو ببینیم، من از تئاتر خیلی چیزا یاد گرفتم، چیزایی که شاید تو کتابا و فیلمایی که میدیدم هم نبود.
نکته مسخره ای که در مورد تئاتر وجود داره اینه که هیچ وفت به تئاتر پر سلبریتی که کل بیلبوردای شهرو پر کرده و بلیطاش نسبت به تئاتر های دیگه گرون تره اعتماد نکنید! تجربه نشون داده که پرطرفدار بودن و فروش بالای اونا صرفا به خاطر بازیگراشونه و اون قدری که انتظار داری کیفیت نداره :|
داشتم در مورد چهار ضلعیه میگفتم، خیلی از سالن های تئاتر توی اون چهار ضلعیه است، همشون نه ولی خب خیلیا، تالار وحدت، تالار حافظ، تئاتر مستقل تهران، عمارت نمایشی نوفل لوشاتو، تئاتر شهرزاد، تئاتر شهر..این چهار ضلعیه رو خیابون انقلاب،حافظ، ولیعصر و جمهوری تشکیل داده، نزدیک دانشگاه های مختلفیه و خب در یک کلام فوق العاده است.

نمیتونم برای اون روزی صبر کنم که خسته و کوفته از دانشگاه بیام بیرون، برم اون کافه وینتیج گونه دلبرانه موردعلاقه ام و در حالی که هات چاکلت میخورم، اون دوستی رو پیدا کنم که تفریحاتش مثله منه، جاهای رو دوست داره که منم خیلی عاشقشونم، همونی رو پیدا کنم که میتونه واقعی ترین باشه و درک کنه آدمو، ممکنه اون دوست خودم باشم! و شاید هم یکی دیگه، به مامان زنگ میزنم و میگم نگران نباشه، من تا شب نمیتونم بیام چون قراره برم همین دور و برا عصر تئاتر، میرم توی خیابونا دور میزنمم، شاید سوار یه موتور قرمزم شده باشم که اون موقع امیدوارم برای دخترا آزاد شده باشه، هدفونام تو گوشمه و آهنگ Je veux زازه که خوشیشو تو رگام میریزه و اون روز احتمالا روزیه که من خودمو شناختم، خوشحالم و مثل وقتایی که خیلی الکی شادم، یه لبخند احمقانه مسخره نشسته رو صورتم :)
منتظرم براش و تلاش میکنم، هنور نمیدونم قراره توی دانشگاه چه رشته ای انتظارمو بکشه و بهش علاقه پیدا کنم، ولی در آخر، امیدوارم خدا هم منو توی مسیر و سرنوشت درستی قراره بده.

پ.ن : وی صرفا از خود پرسشی خیالی می پرسد تا بنویسد، چون میخواهد اینها ، این علایق را، این جذابیت های زندگیش را، برای کسی تعریف کند ولی نمی داند، نمی داند که چرا نمی تواند صحبت را با کسی آغاز کند، چرا کسی پرسشی نگوید تا او مدت ها برایش بگوید و گوش کند، تو بپرس ای هم نشین گم شده من، من قول میدهم آدم جالبی باشم..!

coffee, tea, fall, autumn, cozy, coffee house, sweater weather, rain, rainy weather, reading, wood, rustic, leaves, vintage, vintage aesthetic, autumn aesthetic, winter aesthetic, rustic aesthetic

منم عاشق خیابون انقلابم، خیلی زیاد.
یکی از اولین خواسته‌هام در مواجهه با هر موقعیتی اینه که پاشم برم انقلاب. البته تو تئاتر شهر تا حالا تئاتری ندیدم، اما همون کتاب‌فروشیا، دست‌فروشا و بقیه چیزا برام کافیه. 
این قدر خیابون انقلاب پر از حس خوبه به خاطر کتاب فروشیا و دست فروشاش که عاشقش نشدن کار سختیه :)

سلام شیدای 15 ساله :)
ما همسنیم :) و از قلم و دنیات لذت بردم :) در حدی که خواستم ابرازش کنم :)
برای دبیرستان می خوای چه رشته ای بخونی شیدا؟
سلام :)
از آدم هایی که احساستشون نسبت به چیز های مختلف رو خیلی راحت بیان میکنن بسی لذت میبرم :) واقعا ممنون :)
انسانی :)
اتفاقا من از اوناش نیستم ؛)
من و سولویگ هم :)
خوشبختم به خاطر رشته :)

چ نگاه قشنگی :) 
چشماتون قشنگ میبینه :)

چهارشنبه ۲ مرداد ۹۸ , ۱۶:۵۷ معلمی از جنس اینده
چه خوب منم امسال می خواهم رشته انسانی بروم موفق باشی.
شما هم موفق باشین معلم مهربون آینده! :)
من که درست نمیتونم اونجاهایی که میگی رو لمس کنم اما میتونم تصور کنم! (((: چقدر تصویرای نرم و ملایم و یواشی داشت(((: مرسی ازت عزیز دل!کیفیدم!
ال استار رو هم خوب اومدی.یه الستار زرد به همه لباسا میاد ((: اینقدر دوسش دارم.
خوشبختم شیدای 15 ساله!
:) مرسی از شما، خوشحال شدم کیفیدید :)
آخ زرد که خیلی خوبه :))
من نیز :)

سلام شیدا من از وبلاگ قبلیت اومدم اینجا

نوشته هات فرق کرده ولی من عاشق این تغییر شدم 

موفق باشی دختر❤️❤️❤️

ا

 

سلام خواننده قدیمی :))
چه حس خوبی پیدا کردم که عاشق تغییر شدین :)
شما هم همینطور، مرسی :)

پونزده سالته :)

فکر کردم بیشتر باشه.

چه حس خوب و بی غل و غشی داره نوشته‌هات. امیدوارم این تصویرای رنگارنگو یه موقعی با کیفیت فول اچ دی تجربه کنی و بعد بیای با طول و تفصیل واسه‌مون تعریفش کنی :)

❤️❤️❤️

:))
خیلی ممنون :) تلاش میکنم برای اجراشون و البته تفصیلشون با کیفیت فول اچ دی :)

چه قشنگ نوشته بودی =)

منم یه سری رفتم برنامه روزی با دانشگاه تهران، صبح تا عصر، تا ته دانشگاه رو زیر و رو کردم و عاشقش شدم، در حدی که ممکنه بزنه به سرم و عوض شریف برم دانشگاه تهران (حالا یه جوری نوشتم انگار هیئت جذب دانشگاها دارن دم در سرم دعوا می‌کنن).

 

ممنون :)
چه خفن، انقدر دوست دارم برم یه روز تو وجودش غرق بشم ببینم چه طوریه ( D: )
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
گمگشته در شب پرستاره
گردشگر در سطر های کتاب
جستجوگر در دنیای بی انتهای فکر
غرق شده در سرزمین خیال
درک شده در کلمات سرشار ار احساس

و ما اشرفان مخلوقات، روح و فکر بیکران داریم، اگر در زندان بیهودگی ها حبسشان نکنیم :)

Designed By Erfan Powered by Bayan