موج سبکبال کلمات آهنگین را چون جزیره می بینم؛ جزیره ای که هیچگاه رنگ یکنواختی به خود نمی گیرد، گاه رستاخیز لطافت های زمینی و آسمانی در آن برپاست، گاه بازار شام می شود و گاه مجلس فسق و فجور می پرستان، گاهی نیز دچار خرابستان. آنچه این تپه آبی را به محلی هم برای شیفتگان شعر اتو کشیده و منظم کهن و هم برای رها یافتگان به خصوص شعرستان تبدیل کرده، آدم هایی است که آمده اند، با کاروانی سرشار از شور یا غربتی ناتمام تا آخر عمر. کوله بار ذهن را که خالی کردند، جزرها مد شد و مدها جزر، طلوع ها بنفش شد و غروب ها سفید و بار دیگر به مجنونی جزیره افزوده اند.
کلاسیک ها مصرف گرایان کلمات اند، تا زمانی که تمام اتاق های کاخ کلماتشان را به اندازه یکدیگر پر نکنند، نمی توانند زیبایی کلاسیک را نمایان کنند. عموما درگیر سیاست و اجتماع نیستند.در کاخی شکوهمند، از کف سرسرا تا بلورین چلچراغ هایش با نظم و ترتیب یکجا نشسته اند، مشغول مجالس یافتن معشوقان اند، در دالانی به سوی عرفان رفته اند و دست به دعا برداشته اند یا بوسه کلماتی بر شاهان می زنند.
نوآوران نه، در دنیای مصرف گرایی غرق نشده اند و خودشان را درگیر نظم شعرای کلاسیک نمی کنند. در زیبایی و سادگی هنرمندانه ای هر چیز را جایی که لازم است می نشانند، خود را به کلمات زرین و ظرف های چینی گذشته محدود نمی کنند و در عین نشان دادن آینه روح، گاه به اجتماع هم سر می زنند. خود را درگیر بندهای مادی نمی کنند، دنبال دستان سبزند، چشم های شسته شده، شکوفه های سرخ یک پیراهن و آدم هایی که به جان سپردنی در طغیان آب ها توجه کنند.
یک نفر در آب می خواند شما را...
- شنبه ۲ اسفند ۹۹