بیکران

همنوایی معمولا شبانه ارکستر احساسات، با بوی دارچین و نعنا

به دیوار نگاه میکنم، میکروفن درس می دهد

 

جامعه شناسی داشتیم و اینترنت خسته و کهنسال، امان نمی داد وبکم راهش را صاف و هموار برود، می ایستاد، می پرید یا همینطور دور خودش در آن صفحه سیاه می چرخید و کپشن اینستاگرامش را به گفتن رقصی چنین در میانه اسکای هم آرزوست مزین می کرد. حال ایستاده بود روی زمانی که معلم رفته بود و من به تماشای مبل و ساعت و دیواری بودم. به روزی فکر میکنم که دیوارها هوشمند شوند، تخته ها،معلم ها، حرف ها و درس ها جزئی از دیوارها شوند و زندگی آدم ها میان دیوارها جان بگیرد و انسان پیشرفته و زیبا در محدودیتی چو زندان گیر بی افتد و احساس کند چه زندگی خوشحال و مرتبی !  دوست ها، خاطره ها و حرف ها جزئی از دیوارهای هوشمند خانه مان شوند و هیچکس دلش نخواهد خرابشان کند، هیچکس نخواهد بی نظمی، تفاوت ها و گوناگونی را به چشم ببیند. یک نظام اجتماعی تو دیواری، فرهنگ خسته کننده تو دیواری و جماعتی بی جنبش اجتماعی! فکر کردم و ترسیدم. جهان سراسر نظم شگفت انگیز است ولی اتفاقات شوکه کننده، بی نظمی های بزرگ و کوچک و برنامه خراب کن اگر نباشند، زندگی رنگ می بازد. کلاس ها که خلاصه شوند توی دیوار و میکروفنی و با نظم یک برنامه بسیار دقیق پیش بروند، روابط اجتماعی که تک تک دقایقشان حساب شده و اصولی باشد، پنجره ها که منظره شان شود یک دیوار و پاسیوی خاکستری و نه ماجراهای پارک شلوغ روبرویی، احساس می کنم چیزی از خنده نماند. آدم ها به شوکه شدن نیاز دارند، به سوتی های کوچک و بامزه، به اخبار فوری تلخ و شکننده، به دورهمی های یهویی و پیچاندن های یهویی، به همین لحظه هایی که سرعت نت ناجوانمردانه یکباره وبکم را می کشد. احتیاج دارند به تغییرات پس از شوکه شدگی، پس از اعلام مرگ یک نفر، پس از شیوع غیرمنتظره یک موجود ذره بینی. اسکای روم را دوباره لود می کنم و میروم بیرون و دوباره میشنینم و معلم را می بینم که در قاب وبکم درس می دهد. در همین چند دقیقه خیره شدن به دیوار تغییر کردم، دوباره لود شدم. مثل همان زمانی که با شنیدن خبرهای کرونا، برای اولین بار سر بغل نکردن آدم ها اشک ریختم.

 

این عکس متعلق به یکی از اپیزود های سریال Black mirror عه، سریالی که توی تابستون تمومش کردم و واقعا از لحاظ سیر داستانی و موضوعاتی که توش پرداخته میشه فوق العادست، باعث میشه فقط خوبی های تکنولوژی و پیشرفت رو نبینیم و به عواقیشون هم فکر کنیم، هر اپیزود شامل یک روایته و اپیزودها به هم پیوسته نیستند، پیشنهاد من اینه که اگر میخواید شروعش کنید بعد هر قسمت تحلیل اون قسمت رو هم بخونید :)

 

فکر کنم متن و دوبار تو پست گذاشتین :)

 

خیلی تصور بدیه که همه زندگی آدم توی دیوار خلاصه بشه !!!

وای... خیلی بد می شه /:

اوه مرسی گفتین اصلا ندیده بودمش و درستش کردم :)

آره خیلی، این سبک زندگی بی روح و نابودکننده اس

رقصی چنین در میانه اسکای هم آرزوست

 

این جمله‌هاش خیلی باحال بود!

 

من کاملا برعکس، حتی با خودم گفتم چه روش خوبی! از این به بعد حتی اگه کرونا تموم شد هم وقتایی که حوصله‌ی آدما رو ندارم ماسک می‌زنم تا بهم نزدیک نشن :دی نه که از نزدیک شدن به آدما و بغل و اینا بدم بیاد، از این چیزا با کسایی که عمقا حسی بهشون ندارم بدم می‌آد، و خب مشکل وقتی پیش می‌آد که عمقا حسی به بیشتر آدمای اطرافم ندارم =/

ممنوون :)


من هم آدم هایی رو تو اطرافم دیدم که این دید و حس رو نسبت به کرونا داشتن و واقعیتا خودمم بعضی وقتا ترجیحم اینه. ولی بیشتر خنده های از ته دل و واقعیم رو به خاطر آدمای اطرافم دارم و این دوریه گاهی اذیتم میکنه.

وای چه متن خوبی بود =) 

من از اون دنیا متنفرم خواهم بود ! 

ممنوون نظر لطفته :))
منم، قطعا تحملش برامون خیلی سخته! ولی دارم به این فکر میکنم کسی که از اول توی همچنین دنیایی به دنیا بیاد خودشو با شرایط وقف میده و اونو قبول میکنه یا به دنبال تغییرش میره؟

ضمن اینکه این سریال فوق‌العاده‌ست باید بگم عاشق عنوان وبلاگت شدم.

آره واقعا سریال فوق العادیه، تازگی ها یه سریال دیگه به اسم HUMANS هم پیدا کردم که اون هم یه جورایی ژانر و موضوعش شبیه بلک میروره :)

ممنون !! :)))

هنوز وقت نکردم ببینم

واجب شد ببینم حتما

:)))

یعنی تا من گفتم قشنگه رفتی عنوان رو عوض کردی! :)) جدی گفته بودما.

عوض نکردما

من خیلی حواسم جمعه! اسم خودت رو با عنوانت اشتباه گرفتم! :))) ببخش.

بابا اشتباهه پیش میاد :)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
گمگشته در شب پرستاره
گردشگر در سطر های کتاب
جستجوگر در دنیای بی انتهای فکر
غرق شده در سرزمین خیال
درک شده در کلمات سرشار ار احساس

و ما اشرفان مخلوقات، روح و فکر بیکران داریم، اگر در زندان بیهودگی ها حبسشان نکنیم :)

Designed By Erfan Powered by Bayan