بیکران

همنوایی معمولا شبانه ارکستر احساسات، با بوی دارچین و نعنا

درد های سه جداره :|

در بدن رمقی نمانده و وی به مانند خط کش ژله ای های بی کاربرد خورنده مخچه، از آن سو به این سو میفتم و در جای جای جسم ، گویی کوه بلند قامتی صدها سال بر بدن سنگینی می کرده، درد و ناله بر می خیزد، از دو خواهر و بردار کوچک ژیگولانه ام، ویروسی بر من چیره گشته و از شب هنگام گذشته، معده بود که پس می زد خوراک ها و مانند فواره ای بر گلویم فشار می آورد و سردرد نیز همراه آن، بیشتر مرا سرشار از بیحالی می کرد، دیگر آنکه، نشانه های سرما زدگی بر ما دیده می شد و از بینی افشانه ها سرازیر می شد، و بدتر آنکه، با تمام این درد های ناگهانی، درد زنانه ام نیز بر آن اضافه گشت و من شولانه به سوی طبیب رهسپار گشتم و او در کمال شگفتی، تنها مسکن و ضد تهوع بر نسخه نوشت و آری هم اکنون ، با اینکه در روزهای پیشین عملی بر من نبود، اعمالی بر سر خروار گشته و من دچار بیماری های سه جداره، شل گشته روی رایانه لم داده ام! :|

خداوندگارا ما را به سلامتی باز گردان تا به اعمال خود برسیم :)

گمگشته در شب پرستاره
گردشگر در سطر های کتاب
جستجوگر در دنیای بی انتهای فکر
غرق شده در سرزمین خیال
درک شده در کلمات سرشار ار احساس

و ما اشرفان مخلوقات، روح و فکر بیکران داریم، اگر در زندان بیهودگی ها حبسشان نکنیم :)

Designed By Erfan Powered by Bayan