-قلب من، عاشق شاد تر شدن و بهتر کردن حال بقیه است، هر تلاشی میکنه که کسی غصه نخوره، کسی آب تو دلش تکون نخوره، قلب من از انجام این کارا انرژی میگیره، خوشحال میشه ولی بعضی وقتا مبینه هی آدما چقدر بی معرفتن! می بینه هیچکس اون موقعی که کسی باید باشه نیست در حالی که اون همیشه برای بقیه بوده، میبینه آدما خیلی وقتا بودن یا نبودنش براشون فرقی نداشته، غصه میخوره، می شکنه، باز اونا رو میبخشه و دوباره شروع میکنه، میگه اشکال نداره و دوباره برای بهتر بودن دنیا، آدما شروع میکنه، و یه چسب زخم به ترکای جدید میزنه، حالا دوباره اون خوشحاله، چون همه شادن :) قلب من درگیره، درگیر علایقش، درگیر این که هی تو کی هستی؟ همه چی رو دوست داره ولی در عین حال نمیدونه دقیقا چی رو دوست داره، چی رو بیشتر دوست داره، قلب من الان خسته است، نمیدونه چی میخواد، نمیدونه کارایی که کرده درست بوده؟ نمیدونه حماقت بوده یا درست بوده؟
نمیدونه و خسته است و البته دلش تنگه، قراره توی یه اجتماع جدید قرار بگیره، آدمایی که نه اون میشناستشون نه اونا میشناسنش، خسته است چون دیگه حال اینکه شخصیتشو بخواد دوباره به بقیه ثابت کنه نداره، دلش آدمایی رو میخواد که میشناسنش، میشناستشون،آدمای قدیمی، دوستای صمیمی، دوستا یادشون رفته یه قلبی دلش اینجا تنگه، دوست داره حرفاش رو بهشون بزنه.
قلب من، می ترسه و نگرانه از آینده ولی امید داره، امید داره و این خوبه :)
-قلب من، خواهش میکنم، آرام بگیر، به من بگو، بگو چه میخواهی؟ بگو من کیستم؟ بگو من چه میخواهم؟ بگو...
شایدم گفته ای، من زبان قلبم را یاد نگرفته ام، شاید هم تو نباید بگویی عقل باید بگوید، نمی دانم...
?Can you speak farsi my heart
- پنجشنبه ۲۷ تیر ۹۸